سامي يوسف خواننده آذربايجاني الاصل

یازار : irancell-ir

سامي يوسف خواننده آذربايجاني الاصل

سامي يوسف

 

يكي از شناخته ترين و محبوب ترين خواننده هاي ملل اسلامي كه حتما تا حالا ديده ايد يا لااقل صداش رو شنيده ايد سامي يوسف خواننده آذربايجاني مقيم انگلستان مي باشد كه اين روزها با آمدن ماه مبارك رمضان حتما اون رو تو برنامه هاي تلوزيوني با كارهاي اسلامي اش خواهيد ديد.
اما چيزي كه تو اين پست مي خواهم اشاره كنم حرفهاييست كه در مورد ملييت اون زده ميشود و برخورد رسانه ملي ما در اين مورد.

پرچم كشورهاي مستقل ترك ، خودمختاريها و ايالات مختلف ترك درجهان

یازار : irancell-ir

پرچم كشورهاي مستقل ترك ، خودمختاريها و ايالات مختلف ترك درجهان
چهارشنبه 7 تير 1391 يازار : ماكولو هاراي

پرچم كشورهاي مستقل ترك و خودمختاريها
و ايالات مختلف ترك درجهان
قايناق: www.makulu-haray.arzublog.com

Bayati باياتي اشعار فولك تركي ائل قوشمالاري

یازار : irancell-ir

Bayati

باياتي-=-اشعار فولك تركي

ائل قوشمالاري

دو بيتي هاي بومي ادبيات شفاهي آذربايجان كه در اكناف اين ديار با نام باياتي شهرت دارد يكي از رايجترين انواع منظوم ادبيات عاميانه اين سرزمين است .

http://s1.picofile.com/file/6297020120/inst2.jpg

باياتيها از نظر انسجام شكل ، وسعت مضمون ، ترنم موسيقي و تموج ذوق و احساس در رديف جذابترين و شورانگيزترين آثار بديع فولكلوريك جاي مي گيرند.اين نغمات نغز و دلكش كه از زندگي و عواطف و رازها و نيازهاي مردم ساده و پاكدل مايه مي پذيرند و در قالب الفاظي روان و بي تكلف جاي مي گيرند،از چنان لطف و خلوص و صفا و صراحتي برخوردارند كه بخصوص وقتي با آهنگ ويژه خود و با نوائي گيرا خوانده شوند، عنان از كف دل مي ربايند و سرشك بر چهره احساس مي افشانند.

ارادت و اعتقاد مردم ساده ي صحرا و شهر و روستا به اين آثار موزون و دلفريب تا بدان پايه است كه باياتي ها را حسب حال و آيينه سرنوشت نماي خويش مي پندارند و بهنگام ملال و سرگشتگي و حرمان برآن توسل مي جويند و بعنوان تفال از آن مدد و مراد مي طلبند.

http://s1.picofile.com/file/6297019114/images2.jpeg

 

من عاشيقام هر آيلار

هر اولدوزلار ،هر آيلار

بوردا بير گول بيتيبدي،

سوسوزوندان هارايلار.

من عاشيقام هر آيلار،

هر اولدوزلار هر آيلار،

باشيم جلاد الينده ،

ديليم سني هارايلار.

وظيفه دو مصرع اول ايجاد زمينه موافق براي بيان و انشاد دو مصرع بعدي است.مصرعهاي اول و دوم معمولا با يك وصف طبيعت و يا وصف حال و بطوركلي با توصيفي مشهود و قابل لمس اغاز مي شود و زمينه را براي طرح يك واقعيت ، بدانسان كه براي گوينده مطرح است فراهم مي سازد.

اين خصوصيت، يكي از جنبه هاي متمايز نوع باياتي بوده و موجب ان مي گردد كه دو مصرع اول چون في البديهه و به قصد ترادف عنوان مي شوند، در دو يا چند باياتي همشكل و متقارن باشند.

ولي مصراعاي سوم و چهارم مضامين و معاني متغاير و مستقل از هم پيدا كنند

http://s1.picofile.com/file/6297018108/images.jpeg

 

قاشلارين قيبله گاهدي،

قيبله دئسم گوناهدي،

داغلارا دومان چوكسه،

اوداغ من چكن آهدي.

دانلود كتاب باياتي لار:

براي دانلود اينجا كليك كنيد

براي خواندن مقاله باياتي به ادامه مطلب برويد....

دو بيتي هاي بومي ادبيات شفاهي آذربايجان كه در اكناف اين ديار با نام باياتي شهرت دارد يكي از رايجترين انواع منظوم ادبيات عاميانه اين سرزمين است .

باياتيها از نظر انسجام شكل ، وسعت مضمون ، ترنم موسيقي و تموج ذوق و احساس در رديف جذابترين و شورانگيزترين آثار بديع فولكلوريك جاي مي گيرند.اين نغمات نغز و دلكش كه از زندگي و عواطف و رازها و نيازهاي مردم ساده و پاكدل مايه مي پذيرند و در قالب الفاظي روان و بي تكلف جاي مي گيرند،از چنان لطف و خلوص و صفا و صراحتي برخوردارند كه بخصوص وقتي با آهنگ ويژه خود و با نوائي گيرا خوانده شوند، عنان از كف دل مي ربايند و سرشك بر چهره احساس مي افشانند.

ارادت و اعتقاد مردم ساده ي صحرا و شهر و روستا به اين آثار موزون و دلفريب تا بدان پايه است كه باياتي ها را حسب حال و آيينه سرنوشت نماي خويش مي پندارند و بهنگام ملال و سرگشتگي و حرمان برآن توسل مي جويند و بعنوان تفال از آن مدد و مراد مي طلبند.

******

عنوان باياتي ها به احتمال زياد از نام «بيات»يا«بايات» ماخوذ است.بايات ها از جمله قبائل متعددي بودند كه در دورانهاي كوچ و اوتراق به آذربايجان آمده و در آنجا سكني گرفته اند و بعد در تركيب مردم اين ديار مستهلك گشته اند .

حدس انتساب «باياتي» به باياتها وقتي قريب به يقين مي شود كه در موسيقي فولكلوريك آذربايجان نيز به نواهائي از قبيل افشاري و گرايلي بر مي خوريم كه عنوان آنها نيز از نام قبايل و اقوام گرفته شده است.

بطوريكه از منابع و قراين بر مي آيد ، باياتها از موسيقي و ادبيات غني سرشاري برخوردار بوده اند كه پس از كوچ و اسكان در اين ناحيه ، به مقياس وسيعي شيوع يافته و در موسيقي و ادبيات عاميانه نواحي همجوار تاثير گذاشته است و ما نشانه اين تاثير را در موارد زياد و از آن جمله بصورت ترادف كلمه بايات با نام برخي از دستگاههاي آواز ايراني و نيز بصورت دستگاه آواز مستقلي به نام «بياتي» در تركيه مشاهده مي كنيم.

نمونه هاي اوليه باياتي ها مسلما در آغاز امر به وسيله شعراء و نوازندگاني كه در ادبيات و موسيقي عاميانه ي آذربايجان به نام «عاشق» {آشيق}اشتهار دارند، بسلك نظم در آمده است.

در جريان قرن ده الي سيزده هجري ، ما به شعرا و نغمه پردازاني مانند اماني، عزيزي،ساري آشيق،صالح، مجروح،معصوم،بيكس،واقف،سالك،ذاكر و ديگران بر مي خوريم كه نمونه هاي دست اول باياتي هاي آنان در جنگها و دست نويسهاي مربوط به ادوار فوق به جاي مانده است.

سرايندگان مذكور ،در ضمن سرودن نغمات و نواهاي مختلف كه معمولا به همراه ساز اجرا مي شده ، باياتي نيز گفته اند و بخصوص باياتي هاي عزيزي و ساري آشيق در ميان مردم دهان به دهان گشته و رواج عامه يافته است.

ولي باياتي هايي كه اكنون به مقياس وسيع در ميان مردم رواج دارند ، خواه احتمال شناختن سراينده و مصنف آنها در ميان باشد ،يا نه ، تعلق به عامه دارند.

زيرا خلق در طول نسلها آنها را سينه به سينه بازگو كرده ، آنچه را كه به زبان ذوق و سليقه خود بيگانه ديده ، به يك سو نهاده و به اقتضاي احساس و خواسته هاي عاطفي خود در آن دگرگونيها داده و به اين ترتيب سكه فردي را از روي انها زدوده و به تملك گنجينه فولكلوريك عامه در آورده است.

******

باياتي ها از نظر غالب شعري ، از انواع ديگر ادبيات منظومه شفاهي متمايز مي گردند.وضع باياتيها مانند انواع اصيل ديگرادبيات منظوم شفاهي آذربايجان بر اساس وزن هجائي (سيلابيك) استوار است.

باياتي از چهار مصرع تركيب مي شود كه در آن ، مانند رباعي سه مصرع 1و2و4 هم قافيه و مصرع سوم آن ازاد است.

از نظر افاده معني و منظور، مصرعهاي اول و دوم در آمد دو مصرع سوم و چهارم محسوب مي شوند و منظور اصلي نيز در دو مصرع آخر مطرح مي گردد:

عزيزيم ، گول الللر،

اغ بيلكلر ،گول الللر،

درياجا عقلين اولسا ،

يوخسول اولسان گولللر.

آپاردي چايلار مني ،

هفته لر ، ايلار مني ،

يوكوم قورقوشوم يوكي،

يوردو بو تايلار مني.

در اين باياتي ها دو مصرع اول در آمد و برداشتي است كه به منظور بيان انديشه و احساس مندرج در دو مصرع آخر طرح شده است.

بنابراين ، وظيفه دو مصرع اول ايجاد زمينه موافق براي بيان و انشاد دو مصرع بعدي است.مصرعهاي اول و دوم معمولا با يك وصف طبيعت و يا وصف حال و بطوركلي با توصيفي مشهود و قابل لمس اغاز مي شود و زمينه را براي طرح يك واقعيت ، بدانسان كه براي گوينده مطرح است فراهم مي سازد.

اين خصوصيت، يكي از جنبه هاي متمايز نوع باياتي بوده و موجب ان مي گردد كه دو مصرع اول چون في البديهه و به قصد ترادف عنوان مي شوند، در دو يا چند باياتي همشكل و متقارن باشند.

ولي مصراعاي سوم و چهارم مضامين و معاني متغاير و مستقل از هم پيدا كنند :

من عاشيقام هر آيلار

هر اولدوزلار ،هر آيلار

بوردا بير گول بيتيبدي،

سوسوزوندان هارايلار.

من عاشيقام هر آيلار،

هر اولدوزلار هر آيلار،

باشيم جلاد الينده ،

ديليم سني هارايلار.

******

باياتي ها از نظر وزن هميشه هفت هجائي هستند ولي از لحاظ وجود تقطيع در مصراعها يكسان نيستند .

يك عده از باياتيها بدون تقطيع هستند.بعضي ديگر بصورت 3+4و برخي به شكل 4+3 تقطيع مي شوند.دريك عده باياتيها ترتيب تقطيع در مصرعها نيز به هم مي خورد و پس و پيش مي شودولي اين تغيير محل تقطيع ، هيچ گونه سكته اي بر رواني و سلاست ان وارد نمي سازد.

از جنبه هاي بديعي و لفظي متمايز باياتيها ، رواني و انسجام خاص انها است.

باياتي ها رنگ اميزي و زيبائي هاي شگفت زبان خلق را بطور وسيع در خود جاي مي دهند.قاليهاي كوتاه و روان و منسجم اين نغمات احساس انگيز ،از هر نوع عبارت پردازي و تصنع بركنار بوده و در عين سادگي ، خوش رنگترين بدايع لفظي را از تعبير و تشبيه و كنايه و استعاره و مجاز در بافت خود نقش مي زنند.

كمي دقت در باياتي ها زير كه بر حسب تصادف از رديف صدها باياتي نقل مي شود، مي تواند چشم اندازي از اين بدايع را در ديدگاه ذوق و احساس نمايان سازد:

قاشلارين قيبله گاهدي،

قيبله دئسم گوناهدي،

داغلارا دومان چوكسه،

اوداغ من چكن آهدي.

عاشيق سوزون گيزله در،

سوزون دوزون گيزله در،

سن چمنه چيخاندا ،

لاله اوزون گيزله در.

گوزلرين خومار ايندي،

ياش توكر يومار ايندي،

توك زولفون سينن اوسته،

گورن نار اومار ايندي.

آچيلارام گول كيمي،

اوخورام بولبول كيمي،

گويولومه دگن اولسا،

ساراللام سونبول كيمي.

يكي ديگر از زيبائيهاي لفظي باياتيها به كار رفتن ظريف و ماهرانه جناس در اين نوع شعر شفاهي است:

من عاشيق گول آنباري،

گول اكديم،گول انباري،

هيجران قوماز گوز آچام،

درد قويماز گولم باري>

من عاشيق باشدان يارا ،

آرتيبدير باشدان يارا،

مني حسرت ياراتدي،

ياردان باشدان يارا.

******

باياتي از نقطه نظر محتوي و مضمون ، از يك سو مظهر و ايينه زلال عشق و آرزو و اميد و رنج و شادي و از سوي ديگر كتاب ناگشوده معتقدات و اداب و رسوم و خصايل و خلق و خوي قومي انسانهاي ساده و پاكدل در طول نسلها و قرنها است.

نقش فائق و چشمگير ذوق و احساس انساني در ابداع و حراست اين اثار ، براي آن عده از افراد كه آثار فولكلوريك را صرفا محصول فانتزي و عوالم رويايي و خيال پردازي عامه مي پندارند ، در مورد باياتي ها نيز اين توهم را ايجاد كرده است كه اين نوع ادبيات عاميانه را نيز تراوش ذهنيات خلق به تصور آورند و محتوي و مضمون مندرج در آنها را عوالمي دور از تاثير و جاذبه زندگي عيني قلمداد كنند.

در صورتيكه بايك بررسي سطحي مسلم مي گردد كه اين آثار نغز و پرسوز ، قبل از هرچيز ، از زندگي پر نشيب و فراز مردم مايه گرفته است.

مسلما جنبه غنائي باياتي ها ، طرح مضامين عشقي و شور و حال را در آنها در درجه اول قرار مي دهد .

با اين حال قالب باياتي ، اولا در پذيرش و ترنم مسائل و موارد مختلف و همه جانبه و ذوق و انديشه ي عامه از اين حدود مرسوم فراتر مي رود و مضامين گوناگوني را در ادبيات كوتاه خود بازگو مي كند و ثانيا در باياتي ها عاشقانه هم كه سرچشمه ان ظاهرا عشق و شوريدگي و دلبري و دلباختگي است ، نشانه هاي برجسته زندگي عيني خلق نمودار است. مطلب اين جا است كه در همين باياتي هاي عاشقانه ، جنبه حزن و نامرادي و حسرت و درد و فغان برجنبه نشاط و شادي تفوق دارد.

چقدر نابجا خواهد بود اگر چنين به تصور آيد كه اين چيزي مربوط به عوالم ذهني و رويايي سرآيندگان و پردازندگان اين آثار بديع است.

اين گرايش ذوق و احساس ، در درجه اول انعكاس طبيعي و اجتناب ناپذير زندگي دشوار و پرسوز و گدازي است كه انسان در گذشته با سرنوشت خود بر آن بسته بوده است.

در دوراني كه جان و تن انساني در زير يوغ تعدي و ستم و بي عدالتي هاي اجتماعي منكوب مي شد و نشاط و خنده در لبها مي خشكيد و عشق و اميد وآرزو به جاي شكفتن و ثمر دادن به صخره هاي ناكامي و نابسامانيها مي خورد و موجي از دلهره و شكوه و رنج در دل و روح انسان بر مي انگيخت هر يك از اينها مجوزي بود كه انسان از درد و رنج بنالد و بگويد:

آغلارام آغلار كيمي،

درديم وار داغلار كيمي،

خزان اولدوق توكولدوق،

وئرانا باغلار كيمي.

دومانلي داغلار گويلوم،

نيسكيللي باغلار گويلوم،

نه آچيلار،نه گولر،

هميشه آغلار گويلوم.

موسيقي غم انگيز و سوزناكي كه در ميان كلمات ساده اين دو بيتي ها موج مي زند ، حسب حال و ترنمات قلب و احساس انسان شور بخت ،حسرت كشيده و محنت ديده اي است كه در طول نسلها و قرنها ناكاميها و نا مراديهايش فزونتر از كاميابيها بوده است.

سرزمين اذربايجان به اقتضاي موقعيت جغرافيايي خاص و مواهب طبيعي سرشار خود ، قرنها مورد هجوم مهاجمان و عرصه تاخت و تاز يغما گران بوده است.

اين يورشها و تاراجهاي زندگي و آرامش مردم بي پناه را در هم ريخته و چه بسا انان را به ترك يار و ديار خويش ناگزير ساخته است و تعداد كثيري از آنان را مانند بردگان زرخريد به نقاط دور دست و غربت رانده است.

دوري از وطن و احساس غربت و شمه اي از اين ناگواريها و نابسامانيها مضمون و مايه يك رشته ديگر از باياتي ها گشته است:

غوربته دوشدو يولوم،

دوشمن آليب ساغ- سولوم،

ائلدن آيري دوشه لي،

بو خوولانيبدي قولوم.

من عاشيق آه و زاردا،

جانيم درتده آزاردا،

او گوندن كي قول اولدوم،

ساتيليدم هر بازاردا .

در اين باياتي ها، هيجانات قلب پردردي را كه در شرايط غربت دچار خفت و خواري و اسارت و بردگي گشته مي توان لمس كرد.

انساني كه با تارهاي جسم و جانش به زادگاه و موطن خود پيوند دارد وقتي به اجبار از آن دور افتد هميشه با اشتياق و خاطره وطن خواهد زيست و حتي دريوزگي در وطن را بر بي نيازي در ديار غربت ترجيح خواهد داد:

عزيزيم وطن ياخچي،

كوينكي كتان ياخچي،

غوربت يئر جنت اولسا،

يئنه ده وطن ياخچي.

عزيزيم ديلن گز،

باغدا گوله ديلن گز،

غوربتده خان اولونجا،

وطنينده ديلن گز.

دردي جانكاه از اين همه حسرت و ناكامي و شوربختي بر روح و احساس انسان سرازير مي شود و به ساز و نغمه او آهنگي سوزناك و ترنمي حزن آلود مي بخشد:

فلكين داد اليندن،

اولماديم شاد اليندن،

يامان يئرده ييخيليدم،

توتمادي ياد اليمدن.

سو تك آرخا دولانديم،

ساپ تك چارخا دولانديم،

ظاليم فلك اليندن،

قورخا -قورخا دولانديم.

باهاسيز داشدي دونيا،

چوروك آغاجدي دونيا،

كيمه دئييم درديمي ،

بوتون قان ياشدي دونيا.

******

تنوع و رنگارنگي مضمون ، يكي از جنبه هاي برجسته باياتي ها است. ازميان انواع قالبهاي گوناگون ادبيات منظوم عاميانه ، نوع باياتي در احاطه و ترنم مسائل و حقايق مختلف زندگي خلق متمايز است.

جنبه تنوع مضمون در نوع باياتي به قدري نمايان است كه برخي از گرد آورندگان و مصنفين باياتي ها ، اساس كار خود را بر تقسيم بندي انها از نظر محتوي و مضمون قرار مي دهند و باياتي ها را در سر فصلهاي معني مانند:

باياتي ها عاشقانه و وصف حال ، زندگي خانوادگي،رنج و نارضايي،فراق و انتظار ، صداقت و مردانگي، پند و حكمت، معتقدات و پندارها و از اين قبيل تدوين مي كنند.همين گوناگوني باياتي ها از نظر محتوا موكد ديگري است بر اينكه سرچشمه جوشان باياتي ها زندگي است.زنگي خلق با تمام گوشه ها و سايه روشنها و نشيب وفرازهاي آن .

سير و گشت در گلزار رنگارنگ و دامن گستر باياتي ها ما را با مضامين و انديشه ها و احساسهايي از همه نوع روبرو مي سازد.

در اينجا ما از يك طرف با مضاميني از نوع باياتي زير برخورد مي كنيم كه نشان پندارها و اوهام دنياي كهن در ان عيان است و انسان براي احتراز از بيماريها و چشم زخم ، به معجزه گياهان توسل مي جويد:

اوز ه رليك سن هاواسان،

هر بيردرده داواسان،

درد قاپيدان گلنده،

سن باجادان قووارسان.

و از طرف ديگر با مضامين واقع بينانه اي از نوع باياتي زير روبرو مي شويم كه در آن نقطه نظر فلسفي عامه نسبت به طبيعت و زندگي انعكاس يافته است:

عاشيقين هاراييندان،

ائل ياتماز هاراييندان،

گونده بير كرپيچ دوشور،

عومورومون ساراييندان .

قالب باياتي ها در يك جا مضمون لالائي هاي مادران را به خود مي پذيرد و از محبتهاي زلال و نوازشگرانه مادر در باره فرزند لبريز مي شود:

لاي- لاي دئديم ياتاسان،

قيزيل گوله باتاسان،

قيزيل گولون ايچينده،

شيرين يوخو تاپاسان.

لا- لاي بئشيگيم لا- لاي،

ائويم- ائشيگيم لا- لاي،

سن يات شيرين يوخودا،

چكيم كئشيگين لا- لاي.

و در جائي ديگر احساس ستايش آميز انسان ساده ي روستا و صحرا را درباره حيوانات اهلي بازگو مي كند:

ننه م ،او نازلي قويون،

قرقاوول گوزلو قويون،

پنيري كسمه- كسمه ،

قاتيقي اوزلي قويون.

ننه م، او خاللي گئچي،

ممه سي باللي گئچي،

اوجا قايا باشيندا،

توتوبدي ياللي گئچي.

******

در ميان باياتي هايي كه مضمون غنائي دارند باياتي هاي عاشقانه جاي وسيعي را به خود اختصاص مي دهند.

عشقي كه در باياتي ها جان مي گيرد و بارور مي شود عشق موهوم آسماني و افسانه اي نيست، عشقي است قابل لمس كه از راز بقاي حيات سرچشمه مي گيرد و با احساس جمال پرستي انسان آبياري مي شود و آنگاه دل حساس و نقش پذير سرآينده به ستايشگر سودا زده و بي پروا ي جمال و زيبايي مبدل مي كند:

عاشيق سوزگون گوزلريم،

غمدن اوزگون گوزلريم،

گوزلدن دويا بيلمز،

باخسا يوز گون گوزلريم.

باغلاريندا اوزوم وار،

گئتمه دايان سوزوم وار،

گوزلريندن قورخورام،

قاشلاريندا گوزوم وار.

ولي حتي در اين وادي بي قراري و بي پروائي انسان ساده همه دل و احساس خود را نمي بازد و انجا كه زيبائي صورت و پاكي سيرت در برابر هم قرار گيرند دومي را بر اولي برتر مي شمارد:

آغ آلما،قيزيل آلما،

نيمچه يه دوزول آلما ،

چيركين آل نجيب اولسون،

بد اصيل گوزل آلما.

يكي از مسائل اجتماعي و انساني مهمي كه تقريبا در قسمت عمده نمونه ادبيات عاميانه اذربايجان و از جمله باياتي ها بطور فراوان و جاندار از ان سخن مي رود ستايش از خصايل مردانگي و صداقت و وفاداري و نفرت و انزجار از جبن و رياكاري و نامردي است.احساس متضاد انسان در برابر اين عواالم مثبت و منفي اجتماعي قبل از هر چيز نمودار ان است كه انسان ساده در مكنون دل در فراخناي زاندگي پاسدار خصايل نيك و خصم آشتي ناپذير زشتيها است.

عزيزيم كاساد اولماز،

مرد الي كاساد اولماز،

يوز نامردين چوره يين،

دوغراسان كاسا دولماز.

من عاشيق دالداسينا،

مرد ايگيت دالداسينا،

نامرد آصلان اولسادا،

سيغينما دالداسينا.

عزيزيم آي اوتانماز،

گون دوغار آي اوتانماز،

پيسين پيس عمللرين،

اوزونه ساي، اوتانماز.

در يك رشته ار باياتيها نظريات انتقادي و طنز آلود عامه در باره بي عدالتي ها و عدم توازن اجتماعي باز گو مي شود.

اين نوع باياتي ها كه از نظر محتوي شباهت زيادي به حكم و امثال عامه پيدا مي كنند روح اعتراض خلق را با نازك انديشي و نكته سنجي بسيار و به سبكي طنز آميز نمودار مي سازند.

عاشيق گلير سازي وار،

غمزه سي وار نازي وار،

هر باهارين بير قيشي،

هر قيشين بير يازي وار.

اي زامانا، زامانا،

اوخو قويدون كامانا،

ائششكلر آرپا يئيير،

آت حسرتدور سامانا.

خصلت آهنگدار و موزون باياتيها امكان مي هد كه خلق قسمت عمده ترانه ها و نغمات عاميانه را از ميان باياتيها برگزيند و يا ترانه ها و نغمه هاي جديد را در شكل و قالب باياتي بپروراند.

از اين نظر باياتيها راه بس نزديكي با موسيقي فولكولوريك پيدا مي كنند.

البته هنگام اجراي باياتي ، سراينده برحسب مضمون و آهنگ باياتي و به اقتضاي ذوق و قريحه خويش ان را با تغييرات و اضافاتي همراه مي سازد و از آن جمله به اول و وسط و اخرانها اضافات و برگردانهايي ازنوع «من عاشق!»،«آي آمان!»،«عزيزيم آبالام!»،«آ ننه م قوربان!»،«آي داد بي داد!» و از اين قبيل مي افزايد.


  • [ 1 ]